ميم مثل مادر

سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های

تو خم می شود مادرم . . .

دست پر مهر مادر تنها دستی است که اگر کوتاه از دنیا هم باشد ، از تمام دستها بلند تر است . . .

مــــادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری

مـــــادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی

مــــادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !

مــــادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد !

مـــــادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !

مادر یعنی باز هم بهانه مـــــــــــادر گرفتن . . .

کاشکی راه رفتن رو یادم نمی گرفتم تا واسه همیشه مجبور میشدم دستانت را در دست

بگیرم . . .



هنوزم رمز وبلاگم اسمیه که نمیتونم عوضش کنم 



           
سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:, :: 9:38
neda

 


WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم

 

BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU?”

 

برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟

 

SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTIL IT STOPPED”

 

 

خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟

 

 

DAD ANGRILY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALIST”.

 

پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد

 

BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID”

 

 اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:

 

“STUPID RAIN”

 باران احمق

 

THAT’S MOM….!!!

 

 

 

این است معنی مادر

 

 

 

 



           
دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 10:56
neda

 امروز ميخوام يكم بنويسم ........... من اصولا ادمي هستم كه از ناراحتي و اين چيزا خوشم نمياد هميشه ميخندم حتي به ظاهر حتي تظاهر به خوش بودن

امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا امروز دلم يه جور ناجور يه جور بد جور اصن يه جور بد بد گرفته



           
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 13:39
neda

آرام باش

خداي امروز فردا هم هست

مطمئنم تو هم مطمئن باش



           
سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 12:55
neda

 

آدم هـا می آینـد

زنـدگی می کننـد

می میـرنـد و می رونـد …

امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو

آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه

آدمی می رود امــا نـمی میـرد!

مـی مـــانــد

و نبـودنـش در بـودن ِ تـو

چنـان تـه نـشیـن می شـود

 

کـه تـــو می میـری

در حالـی کـه زنــده ای …



           
دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, :: 13:56
neda

 

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و پرسید:

می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد:

از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام او از تو نگهداری خواهد کرد.اما کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه: “ اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.” خداوند لبخند زد: “ فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.” کودک ادامه داد:‌“ من چطور می‌توانم بفهمم مردم چه می‌گویند وقتی زبان آنها را نمی‌دانم
خداوند او را نوازش کرد و گفت:


فرشته تو زیباترین و شیرین‌ترین واژه‌هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.” کودک با ناراحتی گفت: “ وقتی می‌خواهم با شما صحبت کنم چه کنم؟” اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: “ فرشته‌ات دستهایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد خواهد داد که چگونه دعا کنی.” کودک سرش را برگرداند و پرسید: “ شنیده‌ام که در زمین انسان‌های بدی هم زندگی می‌کنند چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟” – فرشته‌ات از تو محافظت خواهد کرد. حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. کودک با نگرانی ادامه داد: “ اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی‌توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.” خداوند لبخند زد و گفت: “ فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت. گرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود.” در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال دیگر از خدا پرسید: “ خدایا اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگو.” خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد: “ نام فرشته‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی می‌توانی او را مادر صدا کنی. 

....................................



           
شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 9:14
neda

 تا دور دستها رد پاي نگاه من است اما تو نيستي



           
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 9:30
neda

آسمان را گفتم
می توانی آيا
بهر يک لحظهء خيلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت ديگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای اين کار
کهکشان کم دارم
نوريان کم دارم
مه وخورشيد به پهنای زمان کم دارم



           
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 9:27
neda

 

می نویسم میم اما نمی دانم به دنبالش چه چیزی بنویسم که کلمه‌ام معنا داشته باشد
با مداد شکسته خطی می‌کشم بر سر میم تا شود ما و دوری به یادم می‌آید و می نویسم دال و باز رفتن به یادم میاد و می نویسم ر و می خوانم مادر و یادم میاد لحظه تولدم را که همچون پروانه‌ای بی بال بودم و مادر زیر بالش مرا گرفت از شیره وجودش برایم مایه گذاشت و در گوشم لالایی خواند وقتی من خوابیدم او بیدار بود و از خواب من لذت می برد ولی من چه ظالم بودم که اورا از خواب بیدار می کردم تا به من شیر دهد مادر ای تنها موجود بی ادعا مادر ای تنها یاور شب‌های تنهاییم مادر ای شاه بیت غزل زندگانیم می نویسم برای تو می دانم که می بینی مرا با آنکه در دوردست‌های بیکرانی همنشنی خدایی می نویسم شاید بدانی که چقدر دوستت دارم دلم تنگ است برای لحظه‌ای که در آغوش تو چشمهایم را روی هم بگذارم دلم تنگ است برای لالیی نیمه شبت دلم تنگ است برای دیدن ان نگاه معصومت می خواهم بدانی که من دیوانه توام می خواهم بدانی که فرشته‌ای معصوم‌تر از تو در دل من نیست کاش می‌شد برای لحظه‌ای دوباره در چشمانت ببینم آبی آسمان را کاش می‌شد برای دمی دست نوازشت بر سرم بکشی و من در نهایت سکوت و بغض فریادمی‌زنم دوستت دارم مادر . دوستت دارم


           
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 9:14
neda

 

شده خاموش چراغ خانه

خنده هایم به لبم خشکیده

همه جا غرق سکوت است امشب

عطر مادر همه جا پیچیده

مونسم گریه شده ازآن روز

این وفا نیست که تنها رفتی

اشک من را تو ندیدی انگار

پر کشیدی و از اینجا رفتی

تک و تنها شده ام کنج اتاق

کوه غمها شده هم آغوشم

باز برگرد و تو  لالایی را

تا سحر زمزمه کن در گوشم



           
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 9:6
neda

زلال كه باشي

ديگران سنگ  هاي كف رودخانه ات را ميبينند......!

برميدارند و نشانه ميروند.....

درست سوي خودت

 



           
دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 11:0
neda

 

نگران دلتنگي هايم نباش

اينجا اگر سيل هم بيايد هيچ سكوتي شكسته نميشود

و هيچ بغضي در دل فرياد نميتركد

اينجا به ظاهر ارام است و هيچ تلاطمي رودخانه را به هم نميريزد

و هيچ صدايي گوش را نمي آزارد

پس

بيا و كنارم بنشين بي انكه نگران دل تنگي هايم باشي



           
دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 10:52
neda

فرياد براوردم خدا تنهاست

همه خنديدند

گذشت.............

دانستم مقصد بهشت بود نه خدا



           
دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 10:45
neda

دلم تنگ است براي بودنت ميان اين قلب پر از هياهو

دلم تنگ است براي بويدن عطر ارامبخشت

دلم تنگ است براي شانه هاي خسته ات

دلم تنگ است براي دلتنگي هايت

خلاصه بگم دلم براي همه چيزت تنگ است مادر.........

 



           
دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 10:31
neda

 

 

از مرگ نميترسم

من فقط نگرانم

كه در شلوغي ان دنيا

مادرم را پيدا نكنم...............



           
دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 10:10
neda

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید مينويسم تا شايد ذره اي از دلتنگي هايم كم شود
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان madar و آدرس nadaramash.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 10792
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1

Alternative content