ميم مثل مادر سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم . . . دست پر مهر مادر تنها دستی است که اگر کوتاه از دنیا هم باشد ، از تمام دستها بلند تر است . . . مــــادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری مـــــادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی مــــادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! مــــادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد ! مـــــادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود ! مادر یعنی باز هم بهانه مـــــــــــادر گرفتن . . . کاشکی راه رفتن رو یادم نمی گرفتم تا واسه همیشه مجبور میشدم دستانت را در دست بگیرم . . . چهار شنبه 5 مهر 1398برچسب:متن زیبا در مورد مادر,,,مادرم,,بهترین جملات در مورد مادرMADR,,BEHTARIN HA,,دوستت دارم مادر,,اس ام اس مادر,,, :: 10:42
neda
WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN
BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU?”
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTIL IT STOPPED”
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
DAD ANGRILY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALIST”.
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد
BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID”
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:
“STUPID RAIN” باران احمق
THAT’S MOM….!!!
این است معنی مادر
امروز ميخوام يكم بنويسم ........... من اصولا ادمي هستم كه از ناراحتي و اين چيزا خوشم نمياد هميشه ميخندم حتي به ظاهر حتي تظاهر به خوش بودن امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا امروز دلم يه جور ناجور يه جور بد جور اصن يه جور بد بد گرفته
آدم هـا می آینـد زنـدگی می کننـد می میـرنـد و می رونـد … امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه آدمی می رود امــا نـمی میـرد! مـی مـــانــد و نبـودنـش در بـودن ِ تـو چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری در حالـی کـه زنــده ای …
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و پرسید: میگویند فردا شما مرا به زمین میفرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفتهام او از تو نگهداری خواهد کرد.اما کودک هنوز مطمئن نبود که میخواهد برود یا نه: “ اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.” خداوند لبخند زد: “ فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.” کودک ادامه داد:“ من چطور میتوانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمیدانم
.................................... آسمان را گفتم
می نویسم میم اما نمی دانم به دنبالش چه چیزی بنویسم که کلمهام معنا داشته باشد
با مداد شکسته خطی میکشم بر سر میم تا شود ما و دوری به یادم میآید و می نویسم دال و باز رفتن به یادم میاد و می نویسم ر و می خوانم مادر و یادم میاد لحظه تولدم را که همچون پروانهای بی بال بودم و مادر زیر بالش مرا گرفت از شیره وجودش برایم مایه گذاشت و در گوشم لالایی خواند وقتی من خوابیدم او بیدار بود و از خواب من لذت می برد ولی من چه ظالم بودم که اورا از خواب بیدار می کردم تا به من شیر دهد مادر ای تنها موجود بی ادعا مادر ای تنها یاور شبهای تنهاییم مادر ای شاه بیت غزل زندگانیم می نویسم برای تو می دانم که می بینی مرا با آنکه در دوردستهای بیکرانی همنشنی خدایی می نویسم شاید بدانی که چقدر دوستت دارم دلم تنگ است برای لحظهای که در آغوش تو چشمهایم را روی هم بگذارم دلم تنگ است برای لالیی نیمه شبت دلم تنگ است برای دیدن ان نگاه معصومت می خواهم بدانی که من دیوانه توام می خواهم بدانی که فرشتهای معصومتر از تو در دل من نیست کاش میشد برای لحظهای دوباره در چشمانت ببینم آبی آسمان را کاش میشد برای دمی دست نوازشت بر سرم بکشی و من در نهایت سکوت و بغض فریادمیزنم دوستت دارم مادر . دوستت دارم
شده خاموش چراغ خانه
خنده هایم به لبم خشکیده همه جا غرق سکوت است امشب عطر مادر همه جا پیچیده مونسم گریه شده ازآن روز این وفا نیست که تنها رفتی اشک من را تو ندیدی انگار پر کشیدی و از اینجا رفتی تک و تنها شده ام کنج اتاق کوه غمها شده هم آغوشم باز برگرد و تو لالایی را تا سحر زمزمه کن در گوشم زلال كه باشي ديگران سنگ هاي كف رودخانه ات را ميبينند......! برميدارند و نشانه ميروند..... درست سوي خودت
نگران دلتنگي هايم نباش اينجا اگر سيل هم بيايد هيچ سكوتي شكسته نميشود و هيچ بغضي در دل فرياد نميتركد اينجا به ظاهر ارام است و هيچ تلاطمي رودخانه را به هم نميريزد و هيچ صدايي گوش را نمي آزارد پس بيا و كنارم بنشين بي انكه نگران دل تنگي هايم باشي فرياد براوردم خدا تنهاست همه خنديدند گذشت............. دانستم مقصد بهشت بود نه خدا دلم تنگ است براي بودنت ميان اين قلب پر از هياهو دلم تنگ است براي بويدن عطر ارامبخشت دلم تنگ است براي شانه هاي خسته ات دلم تنگ است براي دلتنگي هايت خلاصه بگم دلم براي همه چيزت تنگ است مادر.........
از مرگ نميترسم من فقط نگرانم كه در شلوغي ان دنيا مادرم را پيدا نكنم............... صفحه قبل 1 صفحه بعد آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|